عشق يعني
تا حالا شده عاشق بشين؟؟؟

ميدونين عشق چه رنگيه؟؟؟

ميدونين عشقق چه مزه اي داره؟؟؟

ميدونين عشق چه بويي داره؟؟؟

ميدونين عاشق چه شکليه؟؟؟

ميدونين معشوق چه کار ميکنه با قلب عاشق؟؟؟

مدونين قلب عاشق براي چي ميزنه؟؟؟

ميدونين قلب عاشق براي کي ميزنه؟؟؟

ميدونين ...؟؟؟

اگه جواب اين همه سئوال رو ميخواين! مطلب زير رو بخونين...خيلي جالب و آموزندس...

وقتي

يه روز ديدي خودت اينجايي و دلت يه جاي ديگه … بدون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدي

طوري ميشه كه قلبت فقط و فقط واسه عشق مي تپه ، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن

همه چي با يک نگاه شروع ميشه

اين نگاه مثل نگاهاي ديگه نست ، يه چيزي داره که اوناي ديگه ندارن ...

محو زيبايي نگاهش ميشي ، تا ابد تصوير نگاهش رو توي قلبت حبس مي كني ، نه اصلا مي زاريش توي يه صندوق ، درش رو هم قفل مي كني تا كسي بهش دست نزنه.

حتي وقتي با عشقت روي يه سكو مي شيني و واسه ساعتهاي متمادي باهاش حرفي نمي زني ، وقتي ازش دور ميشي احساس مي كني قشنگترين گفتگوي عمرت رو با كسي داري از دست ميدي.

مي بيني كار دل رو؟

شب مي آي كه بخوابي مگه فكرش مي زاره؟! خلاصه بعد يه جنگ و

جدال طولاني با خودت چشات رو رو هم مي زاري ولي همش از خواب ميپري ...
 




تاریخ: 22 / 2برچسب:عشق,قلب,معشوق,
ارسال توسط سید محمد

 

دختري بود نابينا که از خودش تنفر داشت
نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنيا تنفر داشت اما يکنفر را دوست داشت
" دلداده اش را "  با او چنين گفته بود :
" اگر روزي قادر به ديدن باشم حتي اگر فقط براي
يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم عروس تو و روياهاي تو خواهم شد "
و چنين شد که آمد آن روزي که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را ، رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست
دلداده به ديدنش آمد و ياد آورد وعده ديرينش شد :
" بيا و با من عروسي کن ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام "
دختر برخود بلرزيد و به زمزمه با خود گفت :
" اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ "
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسري با او نيست
دلداده رو به ديگر سو کرد که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
" پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي . . ."

.
دوستان خوبم :
هستند کساني که  فقط به آن اندازه که به شما احتياج دارند
به شما احترام ميگذارند ، و چه سخت است . . .
باخت زندگي ، باخت عشق . . .
به خاطر . . . ؟
 




تاریخ: 7 / 2برچسب:ارزش,عشق,نفرت,
ارسال توسط سید محمد

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 167
بازدید دیروز : 53
بازدید هفته : 220
بازدید ماه : 220
بازدید کل : 111198
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)